شب قدر
نام:
روی سیه
لطفا برای حس بهتر و وزن بهتر و درک معنایی بهتر نکات نگارشی را رعایت کنید.
امشب،سحر اندر،سحر اندر،سحر است
امروز مرا یاد تو بر جان و تن است
از قبل مرا راه دگر بود ؛ تو را
امشب همه جانم به جهان هاحَسَن است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
باشد که مرا توبه شکن بود همه
اما ز سحر،توبه ی جان ها به در است
ای جوی مرا راه دگر بود ز بَر
امشب همه جانم به تو ،در این سحر است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از حق گذرم،توبه ی من هم گذر است
سبحانک یا حق، به دلم هم گذرد
ای جوی مرا روی سیه بود،بشوی
شاید که دمی،روی سیه هم گذرد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اصلاح دلم کن به جهان و به صبا
شاید که سحر ،راه گنه را گذرم
ای جویِ تب و تاب سحر،جوی مرا
تا این که ز شب،روح گنه را ببرم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
جای فوران بود،مرا روی دگر
بر اذن تو روحم،به فدایت برود
ای حامل لطف و هنر و روح و صفا
با حُسن تو ،جانم به سراغت برود