موجی به روی موج دگر هی کشیده شد
دریا برای ماسه و ماهی خمیده شد
من بعد دیدنت چو درختی تنیده ام
زیرا که دانه ی دل من ،هی تنیده شد
این ابر دل به هجر تو غمگین و بی قرار
از دیدنت به اشک محبت،چکیده شد
کامی که غم گرفته و تنها رها شده
با کام قلب عاشق من هم چشیده شد
انگشتری که مانده و تنها شده به دل
با عشق و عاشقی به دلم او خریده شد
بادی که می وزد به دل عاشقانه ام
با یاد نام عشق تو دیگر وزیده شد